آنم آرزوست

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم  /  با کافران چه کارت؟ گر بت نمی پرستی

Thursday, September 13, 2007

دست و پا زدن

ریچارد داکینز - از بزرگترین حامیان زنده تکامل - کتابی دارد به نام : ساعت ساز کور. توی آن نظریه تکامل را توضیح داده و به برخی انتقادات پاسخ داده. هنوز کامل نخوانده ام، اما به جاهای زیبایی رسیده ام. الان قصد توصیف نظریه تکامل را ندارم (فقط این را بگویم که یک توصیف ستودنی از چگونگی پیدایش ماست، به نظرم برخی ایرادهایی که برآن می گیرند خیلی جدی است!) اما چیزی که اینجا می خواهم بگویم، در مورد فصل ششم کتاب است با عنوان : زادگاه ها و معجزه ها. که اختصاص دارد به پاسخ این سوال : «منشاء حیات چیست؟» یعنی وقتی ما توانستیم از دی.ان.ای ها تا انسان توصیفی به نام تکامل کشف کنیم، این دی.ان.ای ها خود از کجا آمده اند؟ نخستین حیات چه طور پدید آمد. حدود 30 صفحه است این فصل و مختص به به توضیح نظریه ی کراینز-اسمیت در مورد منشاء حیات. البته گویا نظریه دیگری که در این مورد وجود دارد و سوپ مولکولی نام دارد را داکینز در کتاب دیگرش ژن خودخواه شرح داده. نظریه کراینز-اسمیت بر پایه آزمایش معروفی است که در راهنمایی انجام دادم. محلولی فوق اشباع از ماده ای که قابلیت بلور شدن دارد درست کردم و نخی که یک تکه از بلور همان ماده را به خود وصل داشت را در آن آویزان کردم و بعد از یک روز نیمی از حجم ظرف تبدیل به بلور شده بود
فعلا نمی خواهم به شرح این فصل بپردازم، فقط بگویم که برای توصیف حیات نیاز به مولکولهایی خودتکثیرکننده داریم و این نظریه آنها را همان بلورها می داند. وقتی آنرا می خواندم برایم نامحتمل بود. گمان کردم ایراد از این است ک اولین بار است چنین چیزی می خوانم. یکبار دیگر خواندم! اصلا نتوانستم ذهنم را کمی - فقط کمی - قانع کنم که حیات اینگونه پدید آمده. بعد کمی جلوتر، داکینز چنین نوشته بود
در واقع تمام نظریات منشاء حیات دور از ذهن به نظر می آیند. آیا به نظر شما برای ایمکه اتمهایی که مرتبا و تصادفی با هم برخورد می کنند، مولکولی بسازند که خودش را تکثیرکند، به یک معجزه نیاز است؟ البته خودم هم گاهی چنین تصوری دارم. اجازه بدهید کمی عمیق تر به موضوع معجزه بنگریم
و ادامه می دهد و سعی می کند که به ما بفهماند این پدیده غیرممکن می تواند رخ دهد. اما در آخرین پاراگراف جمله ای دارد، زیبا! می گوید
نکته مهم این است که ناتوانی ما در بیان دقیق چگونگی به وجود آمدن حیات به هیچ وجه به معنی شکست دیدگاه داروین در مورد جهان نیست
احساس دست و پا زدن داکینز با آن چهره دوست داشتنی اش، خنده ام گرفت! جالب نبود؟
البته نمی گویم که نمی توان نظریه ای در مورد منشاء حیات داشت. علم بی رحمانه می تازد. اما مساله این است که این نظریه هایی که من می بینم، حداکثر برای تفریح مناسب اند که ببینم یک سری آدم ها این ایده ها را دارند. من نمی توانم با این توهمات - هرچند شانسی برای درست بودن داشته باشند- زندگی کنم. اگر داکینز می تواند، به من چه؟
پ.ن: تابستانی بود پر از فکر و فکر و فکر. اصلا حوصله شروع سال تحصیلی را نداشتم چون احساس می کردم تازه زمانی است که باید بیشتر فکر کنم! در این ناراحتی از شروع ترم بودن که ناگهان دیدم باید بروم برای افطار نان بخرم: ماه رمضان است. حسی غریب دارم امسال، اما هرچه هست، یک ماه دیگر برای خوب فکر کردن وقت دارم

6 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ba tavahhom budan e in afkar movafegh nistam... ham chenan migam ke bayad behtar negah konim...

September 15, 2007 at 7:12 AM  
Anonymous Anonymous said...

نمیخوام بگم این نظریاتو قبول دارم.منم هیچ جوری نمیتونم با این تئوری ها ارتباط برقرار کنم.برام بیشتر شبیه قصست.
ولی یه چیزی. یه لحظه خودتو جای کسی بذار که هیچی از خدا نمیدونه.اصلا تا به حال چیزی راجع بهش نشنیده.و تو میای داستان خلقت این جهان توسط خدا رو به براش توضیح میدی.به نظرت اون فرداین داستان رو فوق العاده عجیب و غریب نمیدونه؟
خلاصه کلام اینکه این حس عجیب و غریب و قصه وار بودن ویژه تمامی مکتبهاست.چه الهی و چه غیر الهی و شاید چون ما از بچگی به یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود عادت کردیم اینجور تئوریها برامون اینقدر مسخره به نظر میرسه.

September 15, 2007 at 7:23 PM  
Anonymous Anonymous said...

علم امروز نمیتونه دنیا را کامل توصیف کنه. شاید یه روزی بتونه نمیدونم. خدا حل بدی برای مسئله به نظر نمیاد. ولی بازم همه چیز را حل نمیکنه.

اونطرف قضیه هم خیلی بهتر نیست ولی. خدایی که در ادیان معرفی شده حتی عجیب تر از حرف ماتریالیست هاست. خدایی که از گل آدم میسازه. با فرشته ها در مورد آدم بحث میکنه. به شیطان فرصت میده. بله میشه اینها را تفسیر کرد. ولی بعد از تمام تفاسیری که لازمه که خدای دین را عاقلانه کنه چیزی که باقی میمونه با صورت دین خیلی فاصله داره. و احتمالا پیروان اون دین تو را از خودشون نمیدونن.

September 17, 2007 at 8:28 PM  
Anonymous Anonymous said...

Agha lotf kon va oon ketab ro be hich kasi nade (age tarjomeye farsish dastete va agar az N.H gereftish), gharar nabood in ketab pakhsh beshe chon motarjemesh be hich vajh razi nist. Ba 1000 zahmat ketab ro tarjome karde amma rejime kasife shoma ejazeye chap ro nadade, lotfan shoma dige be gand nakesh.

September 17, 2007 at 10:22 PM  
Blogger محمد said...

به مسعود: اتفاقا بر طبق همین نظریه تکامل بهترین توجیه برای خلقت جهان - تا پیش از عصر حاضر - همین خلقت ناگهانی و وجود خدا و ... بوده! چون اگر این نبود، طبق انتخاب طبیعی نظریه بهتری باقی می موند!

September 17, 2007 at 11:03 PM  
Blogger l said...

اين توضيح ضروري به نظر مي رسه كه اگرچه بحث آغاز حيات هنوز لاينحله، اما شواهد موجود كليت تكامل رو تاييد مي كنن و بحث بر سر جزيياته و سوالاي ريشه اي تره. در عين حال شاهدي كه با تكامل جور درنياد هنوز مشاهده نشده، با وجود استقبال قطعي كه پيروان سنتي مذاهب ازش خواهند كرد. مساله تكامل در همين حد مورد توافقش، نه فقط سر موضوع آغاز حيات ، كه سر مسائلي مثل عمر دنيا، پيدايش انسان، و .. با عقايد متعارف مذهبي بر خورد پيدا مي كنه كه در باره اش خوندين و شنيدين.ء
به "محمد هستم" عزيز هم يادآوري مي كنم، كه فارغ از اعتقادات ما، انسان هاي زيادي - مثلا در چين و هند- توجيهاتي ديگري براي وجود جهان، جز خداي واحد داشته و دارند متاسفانه گستره اديان ابراهيمي بيشتر از طريق و به واسطه اشفال فيزيكي فراهم شده، كه ايكاش اين طور نبود،

August 31, 2008 at 2:12 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home