آنم آرزوست

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم  /  با کافران چه کارت؟ گر بت نمی پرستی

Monday, August 20, 2007

رد برهان شرط بندی پاسکال

برهان شرط بندی - یا قماربازی - بلز پاسکال برایم مبهم بود. خوب به آن نمی اندیشیدم و همواره اینگونه به نظرم می آمد که حرفش چندان نامعقول نیست، هرچند به دلم نمی چسبید... تا اینکه الان و در این نوشتار می خواهم حاصل فکر اخیر خود را بنویسم و خیلی راحت این برهان را رد کنم
برهان شرط بندی چه می گوید؟ این برهان می گوید که ما می توانیم به خدا اعتقاد داشته یا نداشته باشیم. پاسکال می گوید من در یک شرط بندی به خدا معتقد می شوم، که اگر خدا حقیقتا وجود داشته باشد من این شرط را برده ام! و اگر وجود نداشته باشد چیزی بیش از منکران از دست نمی دهم. اما اگر احیانا معتقد به عدم وجود خدا شوم و او وجود داشته باشد، تا ابد در عذاب خواهم بود. تقریری شبیه از این برهان را در زیرنویس کتابهای بینش دبیرستان و از زبان حضرت علی(ع) به یاد دارم... برهان جالبی است، نه؟
اما رد کردن آن برای من، ساده تر از تصورم بود. احتمالا می گویید این جوانک چگونه به خود جرات داده در مورد بلزپاسکال اینگونه حرف بزند! مساله این است که مدتی است با اسمها کاری ندارم! حرفهایشان را می شنوم و در ترازوی عقل و وجدان خود قرار می دهم. پاسکال هم به نظرم در این برهان بسیار خطا رفته است و به عبارت بهتر، مفهوم اعتقاد نفهمیده است
من می توانم تصمیم بگیرم نماز بخوانم، می توانم تصمیم بگیرم روزه بگیرم، می توانم تصمیم بگیرم به دختر محبوبم نگاه نکنم! حتی می توانم تصمیم بگیرم نماز شب بخوانم و حتی می توانم تصمیم بگیرم به خاطر امام حسین(ع) اشک بریزم... اینها را می توانم تصمیم بگیرم، اما نمی توانم تصمیم بگیرم به چیزی اعتقاد داشته باشم. اعتقاد چیزی نیست که با تصمیم گیری پدید بیاید و یا با شرط بندی! برای باور، برای اعتقاد و برای ایمان به یک چیز، نیاز به باور و اعتقاد درونی است. نمی توان شرط بست خدا وجود دارد و در نتیجه به خدا معتقد شد، مگر یک اعتقاد تقلبی! و این اعتقاد هرگز حقیقی نخواهد بود
افسوس که خیلی ها خواسته یا ناخواسته با این برهان زندگی می کنند. نمی دانم خداوند - اگر وجود داشته باشد - شخصی را ترجیح می دهد که شک می کند، جستجویی صادقانه می کند و بی غرض حرف همه را می شنود و به دنبال حقیقت زندگی را ادامه می دهد و حتی به او معتقد نمی شود! یا کسی را که از سر ترس می گوید که روی وجود خدا شرط می بندم و دیگر هیچ... !!؟

6 Comments:

Anonymous Anonymous said...

شاید به خاطر اینه که تو درکی از قمارباز نداری.یه قمارباز وقتی رو یه چیزی شرط میبنده همه چیشو پاش میذاره و رو چیزی کی بهش شرط میبنده کاملا اعتقاد داره.پاسکال هم یه قمار باز حرفه ای بوده.
"راست باز و پاک باز و دیرزی"

August 21, 2007 at 10:07 PM  
Anonymous Anonymous said...

baram jalebe khoondane webloge jadide adami ke shayad modattie ke mishnasamesh vali ye joore dige tasavoresh mikardam.shayad to taghir kardi ya sa'ay mikoni injoori khodet ro neshoon bedi.bazam ghashang tazad beine neveshtehat va raftarat ro ehsas mikonam mesle hamishe.

August 24, 2007 at 9:42 PM  
Anonymous Anonymous said...

Alli bood saeed bazam benevis!

August 28, 2007 at 6:06 AM  
Anonymous Anonymous said...

محمد خيلي عجولي عجول
فكر كرده اي چه خبراست
دوست دارم تمام جمله هاي عجيب و خاك خورده ي اين روز ها را برايت بگويم كه نوشته اي
اما كل پستت را بايد نوشت
كمي محتاط تر باش
پاسكال و نظر ي كه برايت گذاشته اند دوستان راجع به او را دقيق بخوان
رد كردن راحت ؟!
رد کردن آن برای من، ساده تر از تصورم بود. احتمالا می گویید این جوانک چگونه به خود جرات داده در مورد بلزپاسکال اینگونه حرف بزند! مساله این است که مدتی است با اسمها کاری ندارم

پاسکال هم به نظرم در این برهان بسیار خطا رفته است و به عبارت بهتر، مفهوم اعتقاد نفهمیده است
... اینها را می توانم تصمیم بگیرم، اما نمی توانم تصمیم بگیرم به چیزی اعتقاد داشته باشم. اعتقاد چیزی نیست که با تصمیم گیری پدید بیاید

تو از كجا ميداني ؟!‌كه اعتقاد تصميم را ندارد ؟!
تو خودت را راضي مي كني. تصميم شروع است .تصميم براي نرم شدن خشوع در برابر انچه برايمان معبود است . چيزي به نام تصميم در ابتداي راه هست !‌اگراسمش تصميم نيست پس چيست. خواستن تصميم نيست ؟! مصمم بودن ، براي بودن براي كسي را معبود را از ان خود كنيم از او مدد ارامش ياري توكل بگيريم شايد چون تنهاييم يا به دلايل ديگر ....

نمی دانم خداوند - اگر وجود داشته باشد - شخصی را ترجیح می دهد که شک می کند، جستجویی صادقانه می کند و بی غرض حرف همه را می شنود و به دنبال حقیقت زندگی را ادامه می دهد و حتی به او معتقد نمی شود! یا کسی را که از سر ترس می گوید که روی وجود خدا شرط می بندم و دیگر هیچ... !!؟

اين جا را خوب امدي
اما در كل شتاب نكن از روي معده حرف نزن
بينديش در اين لبه هاي زندگي
راستي دوست دارم در باره ي ان دوست كه تناقض تو را ياد اور شده نظر دهي توضيح دهي كه چگونه است !!!

August 29, 2007 at 3:02 PM  
Blogger محمد said...

به محمد: اینجا جایی نیست که در آن به سوالات شخصی دوستان پاسخ دهم! راستش را بخواهی دیگر نظر دیگران - در برابر دغدغه های مهمتری که دارم - برایم چندان مهم نیست، مگر انسانهایی خاص، مگر انگشت شماری از دوستان. بنابر این جواب بحثها و پرسشهایت را اینجا نمی یابی! نیز، همچنان می گویم که پاسکال بیراه رفته است. لکم دینکم و لی دین

September 2, 2007 at 10:25 PM  
Anonymous Anonymous said...

همان صحبت آن شب را اینجا هم می شود گفت: برهان؟ مگر این برهان است؟ که تازه بخواهیم آن را رد کنیم یا نکنیم؟ این شاید کلنگی باشد که خاک یخ زده را بشکافد .
علاوه بر این، نفهمیدم این که گفتی یعنی چه؟ اعتقاد واقعی نیست؟ خب اگر اینطور است که اعتقاد با تصمیم گیری بدست نمی آید که پنبه بحث خودت را زده ای. پس برهان و رد برهان یعنی چه؟ که البته من اینطور فکر نمی کنم.
علاوه بر این دو، صفر و یکی هم می توان نگاه نکرد! یا عدم اعتقاد کامل و یا اعتقاد کامل! یک واعظی نصیحت می کرد که آی مردم، مشرک شوید! خدا را هم در کارهایتان در زندگیتان شرکت دهید! پس گفتن این که این یک اعتقاد حقیقی نیست در این صورت ضربه ای اساسی نخواهد بود.

September 10, 2007 at 12:51 AM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home