اثبات وجود خدا ؟
نمی دانم در این اوج بیماری که حتی کتابی که به دست داشتم را از شدت سردرد به زمین انداختم، ناگهان چه شد که برهان وجوب و امکان به ذهنم خطور کرد و گویی چیزی در آن دیدم – یا یافتم- که تا به حال ندیده بودم – یا دیده نشده بوده- و پس از آن که کتاب تبیین براهین را – بدون سردرد! – خواندم، نگاه دیگری داشتم...«علیت» پدیده ای است که ازآن بسیار شنیده ایم، هم در فلسفه اسلامی از آن سخن می گویند، هم در فلسفه غرب، هم در کوانتوم، هم در تکامل و ... و شاید به گفته آن دوست فیلسوفمان، انکار آن، انکار علم باشد. بحث در رابطه با آن بسیار زیاد و پیچیده است، عده ای آن را یک قانون بدیهی و عده ای دیگر آن را ناشی از استقرای ما از مشاهداتمان می دانند. هر چه باشد، من علیت را قبول دارم. بهتر بگویم : ضرورت علی میان اشیاء وجود دارد. اگر من به این شیشه سنگی بکوبم، می شکند، چون میان برخورد سنگ و شکستن شیشه، ضرورت علی وجود دارد
اما این ها، همه ضرورت علی اند! و نه ضرورت منطقی. ما می توانیم بگوییم طبق فلان قانون با برخورد شیشه و سنگ با شدتی خاص، شکستن رخ می دهد. اما نمی توانیم بگوییم «چرا» این قانون وجود دارد. به عبارتی از ضرورت منطقی برای این پدیده وجود ندارد. از دید منطق – و نه قوانین علی فیزیک! – می شد که با برخورد سنگ به شیشه، سنگ در آن متوقف شود! این اتفاق یکی از بی نهایت شیء موجود در فضای منطقی است که البته در جهان ما فقط یکی از آنها تبدیل به قانونی علی شده است و ما آن را مشاهده می کنیم
خوب، گفتم که من ضرورت علی را در پدیده هایی که در این جهان مشاهده می کنم قبول دارم. حال می خواهم یک تقسیم بندی منطقی انجام دهم. تقسیم بندی منطقی یعنی تقسیمی که به حکم عقل، همه حالتهای ممکن را در بردارد. مثلا اگر بگوییم اعداد طبیعی یا فرد هستند، یا زوج هستند، یا هردو و یا هیچکدام، یک تقسیم بندی منطقی صورت داده ایم که البته دو مجموعه زیرتقسیم ما (هم فرد هم زوج و هیچ کدام) هیچ عضوی ندارند. اما به هر حال اگر کسی نداند که فرد و زوج یعنی چه و این تقسیم بندی را ببیند، عقلا تایید می کند. تقسیم بندی ای که من می خواهم از اشیاء صورت دهم به این شکل است: یا وجود در ذات آن است و یا وجود در ذات آن نیست. (اصولا این نوع تقسیم که یا الف، ب است یا نیست یک تقسیم بندی ثنایی منطقی است که هر عقل سلیمی بر صحت آن مهر تایید می گذارد، راستی وارد بحث منطق فازی نشوید، وجود و عدم را به منطق فازی راهی نیست!) پیچیده شد؟ ساده تر می گویم: یا ضرورتا باید موجود باشد یا ضرورتی در وجود آن نیست. آنچه که ضرورتا باید موجود باشد که ضرورتا موجود است و آنچیزی که ضرورتی به وجود آن نیست، برای وجود نیاز به علت دارد
چیزهایی که ما می بینیم، همه از نوع دوم اند، می دانم! نیاز به علت برای آنها ضروری است. اما، اما این یک ضرورت علی است نه منطقی. عقل محض اگر بنشیند و با خود بیندیشد، نمی گوید که نمی توان شیئی داشت که به ذات موجود باشد و بی نیاز از علت. این مشاهدات ما از جهان است که از این فضای منطقی تنها یک زیرفضای منطقی اش را برایمان «مقبول» می کند
خوب، فکر کنم می توانیم وارد برهانمان شویم. همه چیزهایی که من مشاهده می کنم، برای موجود شدن، نیاز به علت دارند. همه! حتی اگر داکینز با نظریاتش بتواند – که فعلا نتوانسته! – شکل گیری حیات را توجیه کند. حتی اگر هاکینگ دوست داشتنی با نظریاتش بتواند – که او هم فعلا نتوانسته – پیدایش جهان را توصیف کند. (که اگر هم بتواند، تنها از بیگ بنگ به بعد را می تواند) و ... . همه اینها موجب نمی شود که من این ادعا را نکنم که اشیائی که من در این جهان مشاهده می کنم، نیاز به علتی برای موجود شدن ندارند، که دارند
خوب، چه کنیم؟ با مجموعه وسیع و باشکوهی از اشیا مواجه ایم که برای وجودشان نیاز به علت داریم. (روی شکوه اشیاء بحث نمی کنم، که آن را شاید بتوان با انتخاب طبیعی توجیه کرد، بحثم وجودی است) بهتر است به تقسیم بندی منطقی خود برگردیم، اشیاء یا ضرورتا باید موجود باشند یا ضرورتی در وجود آنها نیست. اگر قبول کنیم که همه آنچیزی که ما از این جهان مادی می شناسیم از نوع دوم است که نیاز به علت دارند، توجیه این پدیده توسط آن علت و ادامه دادن این روند دردی را دوا نخواهد کرد. کافی است از بالا نگاه کنیم تا مجموعه ای را ببینیم که در آن تعداد بی شماری شیء نوع دوم وجود دارد که ما برای علت وجودی مجموعه آنها حرفی برای گفتن نداریم
دو راه داریم: یا بپذیریم که خلقت از عدم امکان پذیر است و بنابراین، این مجموعه موجودات از عدم به وجود آمده اند. و یا اینکه بپذیریم شیئی از دسته اول- آنچه که وجود در ذات آن است و برای آن ضروری است – موجود بوده و موجودات دیگر را وجود بخشیده... این یک انتخاب است؟؟
پ.ن1: به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
پ.ن2: زندگی، حالا داره قشنگ می شه، چیزی که کمبودش رو حس می کنم، یه جور باور با تک تک ذرات وجودمه، چیزی که البته به هر کسی نمی دن
پ.ن3: برترین اعمال در شب قدر، بحث علمی است. (امام صادق) کسی پایه است کمی از رسم و رسومات شب قدرهای هنجارشده خارج شویم؟ البته اگر نمی ترسیم که بحث از وجود، آنهم در شب قدر، سرنوشت سال آینده را سیاه رقم بزند